از باب اشاره:
پیدایش شهر و شهرنشینی را رکن تمدن بشر میدانند. واژة «تمدن»، که معنای اصلی آن شهرنشین بودن است، گویای آن است؛ که البته امروزه مفهومی بسیار وسیعتر در فرهنگها یافته؛ به نحوی که آن را مرحلهای از تکامل جامعة اسکان یافته، که در نهادها و سازمانهایی برای ادارة آن جامعه پدید میآید، تعریف میکنند.
بدیهی است، همان گونه که انسان شهرها را میسازد و خواستهها و دیدگاههای خود را در آن استوار میکند و به گونه ای بدان هویت میبخشد، شهر هم به مثابة یک موجود زنده تاثیرهای متقابلی برباشندگان و بینندگان خود مینهد. از این رو دور نیست که شهر «با خصایص ویژة آن» برای هر کس، نوستالژی و احساسی ژرف از زادگاه و شهری که در آن زیسته را همراه داشته باشد که طبعاً از نگاه اهل هنر و قلم جلوه و بیان دیگری دارد. ادبیات و هنر جهان سرشار از حضور شهر در شعر و داستان و هنرهای تصویری و دیداریِ شاعران، نویسندگان و هنرمندان است. آنچه در این شماره میخوانید بازتاب همین دیدگاه است؛ که در برگیرندة داستان کوتاه، جستار و عکسهای فراهم آمدهای است که خانم زهرا مهریار در اختیارم نهادند و نظر به همسویی با مشی «زنده رود» این شماره تماماً به آن اختصاص یافت؛ بدون هرگونه دخالت در محتوا و موارد فنی از جانب «زندهرود»